عملکرد درست این است که فرد هرروز در آن مسیر کار کند.
مدام راندمان کارش را بسنجد و پایش و اندازهگیری کند، آنها را روی نمودار بیاورد، سپس راهحلهایی برای ضعفهایش ارائه دهد و با عمل به آنها وضعیت خود را روز به روز بهتر کند.
چنین فردی به این فکر نمیکند که نمیتواند، نمیشود و اگر نشود چه!؟
به جای اینها، فکر میکند چگونه وضعیتش را از هر نظر بهتر کند!
آزمونهایش را تحلیل میکند که علت غلط زدن یا نزدن تستها چه بوده است؟!
میپذیرد که شکست های بزرگ حتماً باید اتفاق بیفتد و حتی اگر کل سال هم شکست بخورد، باز ادامه میدهد تا بهتر شود؛ زیرا ذهن incremental دارد.
این آموزشها صرفا جلوهای به شما میدهد و قدرت تغییر عادتهای بد را ندارد. مهم این است که شما یک جایی در زندگی با این آموزشها مواجه شوید یا خود را با آنها مواجه کنید. (هرچند مواجهه کوچکی باشد.)
برای مثال:
فردی در که ناخودآگاهش نژادپرست است ولی میگوید که با سیاهپوستان مشکلی ندارد (با تستهایی میتوان از نژاد پرستیاش در ذهن نهان اگاه شد.) باید مدتی کنار آنها زندگی کند و با آنها در ارتباط باشد تا ببیند که آنها نیز انسانهای عادی هستند.
دیدگاهتان را بنویسید