سلام بچه ها
من خیلی به کمک نیاز دارم
خیلی خسته شدم بریدم
از طرفی هیچ کس نیست که به حرفام گوش بده و درکم کنه
مشکل خانواده ام هستن از وقتی دیدن افت میکنم خیلی منو تحت فشار میذارن این دور و بر آدمای زیادی هست که بتونم ازشون کمک بگیرم مثل پشتیبان قلمچیم ، معلم هام یا دوستام ولی میترسم وقتی بگم پدر و مادرم تحت فشار میذارنم بگن چقدر لوس و ضعیفه ولی واقعا اینطور نیست یه مدتیه که همش روحیه ام رو خراب میکنن عصبی یا ناراحتم میکنن و این باعث عدم تمرکز و کاهش بازدهیم میشه
تا الان صبر کردم و به کسی چیزی نگفتم تا هم میام به خودشون بگم میبینم هیچ تاثیری نداره تو اولین فرصت دوباره طعنه هاشون شروع میشه من درک میکنم دغدغه ی آینده ی منو دارن ولی مت دیگه کم کم نمیکشم ادامه بدم
مثلا صبح با انرژی شروع میکنم درس خوندن رو ولی تا میرم پیششون نیم ساعت استراحت کنم میگن عه تو که دو دقیقه میری داخل نیم ساعت اینجا استراحتی یا اینکه وقتی میام بیرون طعنه های مختلف بهم میزنن جلوی بقیه فامیل تحقیرم میکنن میگن این که درس نمیخونه یا مثلا جلوی عمه ام میگن درس خوندن رو از دختر عمه ات یاد بگیرم من میدونم دختر عمه ام میره تو اتاق یه گوشی دستشه یا فیلم میبینه یا داخل اینستاس ولی من اصلا گوشی ام رو داخل اتاق نمیبرم
خب الان باید چیکار کرد ؟ خودم به فکر پانسیون هستم ولی توی شهرمون نیست بخاطر مدرسه هم الان نمیتونم ولی تابستون قراره برم
مدرسه مون خوابگاه داره به نظرتون برم اونجا بمونم درس هم بخونم ؟ واقعا از این جو سمی خسته شدم
اومدم اینجا بگم چون میدونم خیلی از شما اینجوری هستین و درکم میکنین لطفا یکی راه درست رو جلو پام بذاره
یکی دیگه از چیزایی که خیلی اعصابم رو خورد میکنه اینه که از ساعت حالا ۴ که رد شد هر پنج دقیقه یبار میگن کارنامه نیومده ؟! هر ۵ دقیقه تکرار میکنن
میدونین من تو این دوران خیلی استرس کشیدم و خب بدنم هم ری اکشن نشون میده مثلا از وقتی این اضطرابا شروع شدن بی دلیل استفراغ میکنم ، صبح بیدار میشم هیچی نخودم ولی اسید معده ام هی میاد بالا یا ریزش مو هام خیلی زیاد شده
حالا در نظر بگیرین وقتی بدنم این علائم رو داره پس از درون داره چه اتفاقی می افته
تا الان هم هی به خودم گفتم درست میشه و اینا یا سعی کردم نادیده بگیرم ولی وقتی توی محیط باشین که هر دقیقه این اتفاقا بیوفته خب مسلم هست که نمیشه نادیده گرفت و روحیه آسیب میبینه
- دریمر 2 سال قبل سوال کرد
- آخرین ویرایش 2 سال قبل
- شما باید برای ارسال دیدگاه وارد شوید
سلام وقتت بخیر
همینکه میدونی خیلی ها شرایطی مثل شرایط تو رو دارن و خیلی ها هم شرایطشون بدتره میتونه یکم بهت کمک کنه.
گام اول پذیرفتن این واقعیت و شرایط است. با بزرگ کردن این مسئله و زیر نوافکن بردنش فقط خودت رو بیشتر اذیت میکنی. بپذیر که خانواده تو چنین رفتاری دارند و از انها هیچ انتظاری نداشته باش و بنظرم یکی از عوامل ایجاد کنندهی انتظار مقایسهی خانواده خودت با دیگرانه که نباید اینکار رو بکنی. چون این انتظار از دیگران هست که باعث میشه وقتی طبق میل ما عمل نمیکنند خشمگین و عصبانی بشیم.
گام دوم اینه که بدونی پادشکننده یعنی چی؟ یعنی وقتی فردی در شرایط سختی قرار داره، این شرایط و سختی ها مثل چکشی هست که روی یک شمشیر ضربه میزنه و اون رو محکم تر میکنه. خیلی از افراد بودند که اتفاقا همین شرایط سخت اتفاقا انگیزهای برای رشدشون شده.
گام سوم اینه که سعی کنی خانوادت رو درک کنی. آگاهی که تو الان به عنوان یک فرد از نسل جدید داری رو خانوادت ندارن و تا وقتی خودشون هم نخوان نمیشه اونها رو تغییر داد.
در نهایت توصیه من به تو اینه که برای سلامتیت و درست به هر چیزی که در این مسیر اذیتت میکنه تا جایی که میتونی کمتر اهمیت بدی و حتی اگه موضوع واقعا ناراحت کنندست تو با ذهنت اون رو کوچک و بی اهمیت جلوه بده و یادت باشه که تا تو نخوای حرف دیگران هیچ اذیتت نمیکنه.
اونا یک چیزی میگن ولی تو هستی که اون رو میاری تو مغزت بارها پردازش میکنی و بهش فکر میکنی. حتی شاید خیلی بزرگ ترش کنی و بعدش این عصبانی و ناراحتت میکنه که چرا این شرایط منه؟! بهتر نیست به جای مدام فکر کردن و گله کردن از حرف ها و رفتارهای ناراحت کننده، روی درست متمرکز بشی و یک دیوار بین مغزت و اونها بکشی؟
- پشتیبان آکادمی 2 سال قبل پاسخ داد
- شما باید برای ارسال دیدگاه وارد شوید