پیامدهای انگیزه بخشی احساسی به دانش آموزان
درباره موضوع تعریف و تمجید باید با احتیاط صحبت کرد.
نظر من این است که توجه بسیار زیاد از سوی مشاور به دانش آموز،او را تباه می کند و حتی انگیزه بخشی هم اگر از حد خود بیشتر شود، باعث می شود که دانش آموز کم کار شود و این روابط صمیمی ، تمرکز ذهنی فرد را از هدف دور می کند و حس جنگجویی او برای به دست آوردن هدف را از بین می برد و یا کمرنگ می کند چون حس می کند به هدف خود رسیده است.
وجود یک فاصله محافظه کارانه بین مشاور و دانش آموز از حیث زبانی برای مثال در استفاده از اصطلاحات« افرین، عالی هستی، بهترین و برترینِ من هستی و…» ضروری است چرا که این عبارات در دانش آموز ایجاد انتظار می کند از این جهت که احساس نیاز همیشگی به شنیدن این عبارات دارد و همچنین دانش آموز، باری سنگین بر دوش خود احساس می کند و فکر می کند که اگر روزی کم کاری کنم، مشاورم دیگر روی من حساب نمی کند و تمام این موارد استرس زا هستند.
در شرایطی که دانش آموز واقعا خوب کار کند تشویق کردن،خوب است اما زیاد شدن این تشویق ها درست نیست و اثر خود را از دست می دهد.
در روانشناسی، یک سری نیاز ها و حس های انگیزه بخش وجود دارند.
یکی از نیاز های انگیزه بخش، نیاز به اعتماد به نفس است به این معنا که انسان ها از دیگران انتظار احترام دارند یعنی سایر هم نوعان آن ها را به خاطر وجود خودشان مورد احترام قرار دهند نه به خاطر جایگاه اجتماعی آن ها.
در روانشناسی جامعه ی خودمان می خوانیم که سرکوب اعتماد به نفس در جامعه ی ما تبدیل به بحث دغدغه برانگیزی شده است.
برای مثال معلم باید دانش آموز خود را و یا مدیر باید کارمند خود را از جهت هم نوع بودن مورد احترام قرار دهد و بداند که در هر جایگاهی وظیفه ی خدمت رسانی را بر عهده دارد.
درباره این موضوع کتابی را معرفی می کنم تحت عنوان«تکوین منش در جهان نابرابری ها از ریچارد سنت ، ترجمه ی بهنام ذوقی»
امروزه متاسفانه نیاز انگیزه بخشی انسان که اعتماد به نفس و احترام است درحال سرکوب شدن است.در این شرایط باید با احتیاط لازم به دانش آموز اعتماد به نفس بدهیم و احترام بگذاریم که در این باره ان شاءالله مفصل صحبت خواهیم کرد.
دیدگاهتان را بنویسید