در این قضیه ما با افراد مختلفی روبرو هستیم.
مانند شرایط کار است که اکثرا در محیط شلوغ و آشفته نمیتوانند کار کنند اما ممکن است یک نفر را پیدا کنید که در این محیط هم بتواند کار کند بنابراین همیشه بحث های روانشناسی و جامعه شناسی و تئوری های حوزه ی علوم انسانی نسبی هستند.
در موسیقی تئوری غالب این است که هنگام مطالعه، گوش کردن به موسیقی نوعی multi tasking است یعنی انجام چند تکلیف و کار در یک زمان و در این حالت شاید شما بتوانید آن درس را یاد بگیرید اما یا ناقص یاد میگیرید یا زمان یادگیری بسیار کند میشود.
فرض کنید میخواهید با ماشین به سر کار بروید.پشت فرمان نشسته اید و آهنگ گذاشته اید. از آنجایی که گوش کردن به آهنگ و رانندگی دو کار غریزی هستند ،خیلی تمرکز را درگیر نمیکنند و شما راحت آن دو را انجام میدهید چون چندین بار آن مسیر را رفته اید.
ولی زمانی که میخواهید به مکانی برای اولین بار بروید،نیاز به تمرکز زیاد برای پیدا کردن آدرس دارید. آن زمان قطعا به آهنگ گوش نمیدهید چون آهنگ در تمرکز شما اختلال ایجاد میکند.
در درس خواندن هم ممکن است یک نفر در هنگام مطالعه یا حتی تست زنی درسی که در آن روان است، یک آهنگ بگذارد و مشکلی هم نداشته باشد که البته بسیار نادر است.
اما موسیقی مزایای خوبی هم دارد، خصوصا موزیک های اپیک و حماسی که سبب ایجاد انگیزه در فرد میشوند و یا موزیک های لایت و آرامش بخش که در آرامش پیدا کردن فرد تاثیر زیادی دارند.
همواره گفته ایم صبحانه ما را از نظر جسمانی تنظیم میکند. کارهایی مثل خندیدن و آهنگ گوش کردن هم میتوانند تنظیم روانی ما را بر عهده داشته باشد .
در کل ر یک موزیک خوب را برای یکی دو بار گوش کنیم و چند ساعت بعد که خسته شدیم د میتوانیم در فضای باز برویم و دوباره موسیقی گوش کنیم که بسیار هم تاثیرگذار است و حتی میتوانیم در این بازه به اهدافمان فکر کنیم